جدول جو
جدول جو

معنی اسبه شش - جستجوی لغت در جدول جو

اسبه شش
جگر سفید، ریه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سه شش
تصویر سه شش
در بازی نرد، هنگامی که هر سه طاس با شش خال بنشینند. در قدیم تخته نرد را با سه طاس بازی می کردند، برای مثال گر شاه سه شش خواست سه یک زخم افتاد / تا ظن نبری که کعبتین داد نداد (ازرقی - ۹۹)
فرهنگ فارسی عمید
(سِشِ)
بازی نرد بر سه قسم است: فرد، زیاد، سه تا. در دو قسم اول با دو طاس بازی کنند و در قسم ثالث با سه طاس از این جهت سه شش گویند:
کعبتین را گر سه شش خواهید نقش
نام رندان بر زبان یاد آورید.
خاقانی.
هر بار دل از طالع کی زخم سه شش یابد
کاین نقش بصد دوران یک بار نیندیشد.
خاقانی.
بر بساطش بمدحت اندیشی
عنصری را دهم سه شش بیشی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
سه عدد شش که که سه تاس با هم آروند: گر شاه سه شش خواست سه یک زخم افتاد تا ظن نبری که کعبتین داد نداد. (ازرقی. چهار مقاله نظامی 71)
فرهنگ لغت هوشیار
چاهی در منطقه ی هزارجریب
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتع و چشمه ای در گلندرود نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نیمه شب، دل شب
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی درخت، ال سفید
فرهنگ گویش مازندرانی
چشمه ای معروف در روستای یخکش بهشهر، روستایی در نشتای عباس.، مرتعی جنگلی در کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
پوزه و چانه ی اسب
فرهنگ گویش مازندرانی
پررو، دریده، بی حیا، چشم دریده
فرهنگ گویش مازندرانی
آش با برنج و برگ کدو و سبزی و ماست و نعناع
فرهنگ گویش مازندرانی
کوه سفید
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی گل سفید که برای رنگ آمیزی خانه های روستایی به کار می
فرهنگ گویش مازندرانی
بذر آماده نشای برنج که به رنگ سفید بوده و چون رنگی استثنایی
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی گیاه رونده و هرز که بر درختان جنگلی پیچد، نوعی علف، واش سپید
فرهنگ گویش مازندرانی
سفیدی
فرهنگ گویش مازندرانی
اسبه، واش
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی آش محلی که چاشنی و مواد اصلی آن انار ترش است، آش دوغ
فرهنگ گویش مازندرانی
اسب پیشانی سفید
فرهنگ گویش مازندرانی